شما بدون تسلط بر خود نمی توانید فاتح دیگران باشید.
خوش آمدید - امروز : شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

متن سخنرانی حجت الاسلام فرحزاد در رابطه با عوامل شادی

متن سخنرانی حجت الاسلام فرحزاد در رابطه با عوامل شادی

http://media.rasanews.ir/Original/1395/04/12/IMG17182105.jpg

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصایای پیامبر اکرم(ص) به حضرت امیرالمؤمنین(ع)- عوامل شادی
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: ۱۳-۱۰-۹۵

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما بیننده‌های عزیز و شنونده‌های خوب و نازنین‌مان. انشاءالله هرکجا که هستید بهترین‌ها نصیب شما شود. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز. آرزوی قبولی طاعات برای همه داریم. انشاءالله در این ماه پر خیر و برکت ربیع‌الثانی که ولادت امام حسن عسگری(ع) هم در هشتم این ماه است، پیشاپیش تبریک می‌گوییم.
شریعتی: ما در ذیل بحث وصایای نبی مکرم اسلام به امیرالمؤمنین، به بحث شادی و نشاط رسیدیم. عوامل شادی آفرین و عواملی که غم و غصه را از ما دور می‌کند را جلسه گذشته شنیدیم. خیلی مورد استقبال قرار گرفت. امروز ادامه فرمایشات شما را می‌شنویم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
همانطور که اشاره فرمودید پیامبر عظیم الشأن(ص) به مولا علی (ع) فرمودند: مواظبت کند تا هیچوقت غم و غصه و افسردگی و دلتنگی به او روی نیاورد. اگر روی بیاورد نشاط و شادی و راحتی و خوشی از دست انسان می‌رود. عواملی که غم ایجاد می‌کند و ریشه‌ی غم است، یکی محبت و وابستگی به دنیا و هرچیزی که فنا پذیر و رفتنی است. هرچه انسان بتواند از اینها دور باشد بهتر است. وقتی انسان روحش در قفس است، یک جای تنگی است و در زندان است غمگین است. وقتی آزاد شد و پرواز کرد، راحت می‌شود. انشاءالله این وابستگی و دلبستگی‌ها را هرچه بتوانیم قیچی کنیم اول راحتی ماست.
مورد دیگر اینکه ترک واجبات و انجام گناه غم و غصه می‌آورد. یعنی حق خدا را ادا نکنیم، یا حق دیگران گردن ما سنگینی کند، وزر و وبال می‌آورد. کسی که وظیفه‌اش را درست انجام می‌دهد، چه نسبت به خدا، چه نسبت به خلق، یا کاری که به او محول شده، وجدانش راحت است و خوش است. من بارم را به مقصد رساندم. دیگر راحت هستم. این آیه‌ی مبارکه که در قرآن هم تکرار شده است، بعد از اینکه حضرت آدم(ع) گندم خوردند و خطاب شد «اهْبِطُوا الی الارض» به زمین هبوط کنید. تعبیرهایی هست که یکی این است «فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ‏ عَلَيْهِمْ‏ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏» (بقره/۳۸) چه کنیم خوف و حزن ما از ما رخت ببندد؟ خوف مربوط به آینده است، حزن هم معمولاً در مورد گذشته است. پیشامدهایی که شده است. خدا فرمود: بیایید به نور و چراغی که من دست شما می‌گذارم، یعنی دنبال هدایت من بروید. فرمان و امر خدا را اجرا کنید. کسی که فرمان خدا را اجرا کند، هدایت خدا را پیروی کند. منطور از هدایت کتاب الهی است، پیغمبر و امام و عالم ربانی است. اگر ما دنبال چراغ هدایت و اولیای خدا برویم، «فَلا خَوْفٌ‏ عَلَيْهِمْ‏ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏» خوف و حزن برداشته می‌شود.
آدمی که بینی و بین الله وظیفه‌ی خدایی و وظیفه‌ی خلقی‌اش را انجام داده، این چه غصه‌ای دارد و برای چه ناراحت است؟ حتی آن کار بگیرد یا نگیرد. ولی وقتی انجام نمی‌دهیم، هم وجدان ما، هم در بیرون، دلهایی که شکسته و ناراحت هستند، بر غم و فشار روحی روی ما سنگینی می‌کند. لذا خدا می‌فرماید: کسی که هدایت خدا را پیروی می‌کند، «فَلا خَوْفٌ‏ عَلَيْهِمْ‏ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏»    در آیه‌ی دیگر داریم «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‏» (طه/۱۲۳) نه گمراه و نه شقی می‌شود عاقبت بخیر می‌شود.
امام راحل(ره) بیان قشنگی داشتند، می‌فرمودند: ما مأمور به تکلیف و وظیفه هستیم. اما اینکه نتیجه می‌دهد یا نمی‌دهد دست ما نیست. کشاورز وظیفه دارد دنبال کار و کشاورزی برود، زمین را شخم بزند. وظیفه‌اش را انجام بدهد و بذر بپاشد. ولی اینکه چقدر نتیجه دارد و خدای متعال باران رحمتش را می‌بارد و نهال را بارور می‌کند، این دست ما نیست. کم بدهد یا زیاد بدهد دست ما نیست. ما وجدانمان راحت است که وظیفه‌مان را انجام دادیم و تنبلی و کوتاهی نکردیم. کم فروشی نکردیم. دیگر خیر و برکت با خداست. لذا افرادی که تکلیفشان را درست انجام می‌دهند، راحت می‌خوابند. غم و غصه ندارند. دنیا را آب ببرد، اینها را خواب می‌برد. راحت هستند.
در میان گناه‌ها، گناهایی که حق‌الناس است، دل شکستن است،آبروی مردم است. اگر کسی می‌خواهد غم و غصه نداشته باشد سعی کند کسی را غمگین نکند. یعنی تمام غم‌هایی که به دل دیگران وارد می‌کنیم روی دل ما منعکس می‌شود. پیغمبر(ص) فرمود: «إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّهُ يُخَرِّبُ‏ قُلُوبَكُمْ‏» (صحيفه ‏الرضا (ع)، ص ۴۸) گناه همه نوعش بد است. اما بدترین نوع گناه شکستن دلهاست. بدترین گناه‌ها ظلم به دیگران است. خیانت به دیگران، به مال و ناموس مردم است. به آبروی مردم است.
مرحوم قاضی سید العارفین سرور بزرگی که استاد آقای بهجت و علامه طباطبایی بوده است، لحظه‌ی واپسین عمرشان چند وصیت کوتاه داشتند. معلوم است این زمان انسان مهم‌ترین وصیتش را می‌گوید. سه بار اسم خدا را آوردند، الله، الله، الله! خدا را در نظر بگیرید. خدا چه می‌خواهد به ما بگوید؟ پیام مهم خدا چیست؟ سعی کنید در زندگی کسی را نرنجانید. دل کسی را نشکنید. دل هم که می‌گوییم، منظور نزدیکان بیشتر است. پدر و مادر، آنهایی که حقی بر ما دارند. همسر، اولاد، خواهر و برادر. مرحوم دولابی می‌فرمودند: شکستن دلها راهبندان ایجاد می‌کند. شما دلی که شکستی و آه می‌کشد، هرکاری می‌کنی جلوی چشمت می‌آید. نماز می‌خوانی جلوی چشمت می‌آید. زیارت می‌روی جلوی چشمت می‌آید. درس می‌خوانی، تو را رها نمی‌کند. مثل اینکه می‌خواهی از اینجا بیرون بروی، لباست گیر می‌کند. باید این گیر را برداری. گیر را برداری راحت می‌شوی. زنگ می‌زنی حلالیت می‌طلبی، برایش دعا می‌کنی. یا کسی را عفو نمی‌کنی هی با او درگیر هستی. وقتی می‌گویی: خدایا من از او گذشتم،    راحت می‌شوی.
بهترین حالت‌ها این است که آدم نه بدهکار باشد و نه طلبکار باشد. اگر بدهکار باشی دائم دغدغه داری، اگر طلبکار هم باشی، فکر و ذهنت این است که من از او چیز می‌خواهم. وقتی طلب تو را می‌گیری و بدهی‌ات را می‌دهی راحت می‌شوی. پیغمبر خدا فرمود: از ظلم پرهیز کنید. دلهای شما را خراب می‌کند. یعنی غم و غصه و عذاب وجدان و ناراحتی روی سر شما می‌آید. فرمایشی که امیرالمؤمنین فرمودند: «كما تدين‏ تدان» یک قاعده کلی است. از هر دستی بدهی، از همان دست می‌گیری. افرادی که دنبال نشاط و شادی هستند، در طول شبانه روز سعی کنند دلی را نرنجانند. دلی را برنجانی دلت را می‌شکنند. آه مظلوم برمی‌گردد و سر دل شما را سنگین می‌کند. مواظب باشیم و دقت کنیم. ظلم دلهای شما را تخریب می‌کند. ما با دل و روحمان زنده هستیم. مگر کسی که خیلی دلش سیاه هست و هرچه ظلم می‌کند انگار نه انگار. او در قعر جهنم است. مثنوی می‌گوید:
زخمی که زنی چو باز باید خوردن *** در کم زدن اختیار باید کردن
مواظب نیش‌هایی که می‌زنیم، غیبتی که می‌کنیم و آبرویی که می‌ریزیم باشیم. اگر اینها را دقت کنیم سبک می‌شویم. یک راه حل مهم غم زدایی این است که مواظب باشیم دلی را نشکنیم. آه کسی پشت سر ما نباشد. گناه نکنیم. کسی که یک واجبی بر گردنش است، این واجب را ادا نکرده، هی وجدان و فطرتش می‌گوید: این حق را ادا کن.
مادرها و پدرهایی هستند که به ما پیام می‌دهند و می‌گویند: بچه ما ماه به ماه و هفته به هفته دیدن ما نمی‌آید. تلفن هم نمی‌زند. پیام هم نمی‌دهد. خوب این پدر و مادری که آه می‌کشند، شما فکر می‌کنید راه شما بسته نمی‌شود؟ قطعاً بسته می‌شود. گفتیم چند چیز اسرع عقوبة است. عاق والدین اسرع عقوبة است و خدا سریع راه را می‌بندد. اگر می‌خواهیم شاد و با نشاط باشیم، حقوق واجبی که بر گردن داریم، ادا کنیم.
مهمترین عامل شادی استغفار و توبه است. یعنی جبران تکالیفی که زمین مانده است. توبه و استغفار، روایت داریم پیامبر(ص) فرمود: «وَ مَنْ‏ كَثُرَتْ‏ هُمُومُهُ‏ فَعَلَيْهِ بِالِاسْتِغْفَارِ» (كافي، ج ۸، ص۹۳) کسی که غصه‌ها به او فشار می‌آورد، غصه روی غصه می‌آید و موج غم او را می‌گیرد، زیاد استغفار کند، استغفار کند یعنی واقعاً گناهانی که کرده را جبران کند. حق الله است، حق خدا را ادا کند. یا وصیت کند برایش ادا کنند. یا دلی را شکسته، همیشه در طول زندگی‌مان از عذرخواهی در خانه خدا و در خانه خلق خدا دریغ نکنیم. یک فرمایش نورانی از امام صادق(ع) است که می‌فرمایند: «لا و اللّه ِ ما أرادَ اللّه ُ تَعالى مِن النّاسِ إلاّ خَصْلَتَينِ أنْ يُقِرّوا لَهُ بالنِّعَمِ فيَزيدَهُم، و بالذُّنوبِ فَيَغفِرَها لَهُم» فرمود: به خدا قسم که خدا از مردم دو چیز بیشتر نمی‌خواهد. یکی داده‌های خدا را ببینند و شکر کنند تا خدا زیاد کند و برکت بدهد. به داده‌های خدا بنگریم و شکر کنیم. خلاصه‌ی بندگی در دو کلمه است. شکراً و عفواً. به داده‌ها و نعمت‌ها بنگرند و شکر کنند، خدا زیاد کند. به گناه‌ها و خطاها و لغزش‌ها نگاه کنند و عذرخواهی کنند و توبه و استغفار کنند.
یکی از چیزهایی که دلها را جلا می‌دهد، همانطور که حمام می‌رویم و خودمان را می‌شوییم، لباسمان کثیف می‌شود می‌شوییم، روح و جان ما هم با گناه و اعمال بد سنگین می‌شود. فرمود: دلهای شما مرهون اعمال شماست. با استغفار و توبه اینها را سبک کنید. فرمود: دلهای شما زنگار می‌گیرد. غبار می‌گیرد، اینها را با توبه و استغفار تمیز کنید. کسی بیست روز حمام نرود، خودش از خودش متنفر می‌شود. حمام که می‌رود احساس سبکی می‌کند. اگر درون ما پر از آلودگی باشد، وقتی توبه می‌کنی اینقدر احساس سبکی می‌کنی.
یکی از بزرگواران می‌فرمودند: من در مدینه بودم. خانمی آمد گفت: من بعد از عمری مدینه برای حج واجب آمدم. ولی نه گریه دارم. نه حال دعا و نماز دارم. اصلاً برای من حرم پیغمبر با جای دیگر فرقی ندارد. من به مدیر کاروان می‌گویم: مرا برگردان. قبول نمی‌کند. می‌گوید: حج واجب است. برای ما مسئولیت دارد. نمی‌شود برگردی. نزد یکی از آقایان آمده بود و راه حل می‌خواست. گفت: من به او گفتم، شما مکه آمدی حقی را پایمال نکردی و دلی را نشکستی؟ گفت: من تلفن زدم و حلالیت طلبیدم. گفت: یکی از راه‌هایی که غم را از بین می‌برد ادا کردن حقوق دیگران است. تأملی کرد و گفت: راستش من با مادرشوهرم خیلی قهر بودم و درگیر بودم. مکه و حج واجب آمدم نه تلفن زدم و نه خداحافظی کردم. با قهر آمدم. گفتند: سر نخ پیدا شد. راضی شد تلفن کند و فردا آمد و متبسم و خندان گفت: خدا خیرت بدهد، گره باز شد. البته برای بعضی‌ها شکستن این طلسم و بت منیت سخت است.
توبه و استغفار تأثیر بسیار عجیبی دارد. پیغمبر ما هم در آیات قرآن داریم امر به استغفار کرده است. استغفار پیغمبر چه بود، ما حقیقت را درک نمی‌کنیم. پیامبر می‌فرمود: «لَيُغَانُ عَلَي قَلْبِي حَتَّي أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْيَوْمِ سَبْعِينَ‏ مَرَّةً» (بحارالأنوار، ج۹۰، ص۲۸۲) گاهی غبار به قلب من می‌نشیند. حالا این غبار اعمال دیگران بوده، معاشرت با افراد ناباب، چون معاشرت با منافقین، افراد پست و لئیم، افراد تاریک خیلی آدم را تاریک و ظالم می‌کند. یکی از چیزهایی که سرور آور است معاشرت با خوب‌هاست. ترک افراد ناباب است.
امام صادق(ع) فرمود «المجلس أجْلِسُهُ إلى مَن أثِقُ به أوثَقُ في نفسي مِن عَمَلِ سَنَةٍ» از حدیث‌های کاربردی است. فرمود: یک جلسه من امام صادق با یک مؤمنی که به دین و ایمانش مطمئن هستم، با او بنشینم، برای من امام صادق از عبادت یک سال بالاتر است. یعنی امام زمان(ع) بفرماید: نشستن من با یک مؤمن یک جلسه، از عبادت یک سال بالاتر است. عکس این هم همینطور است. یعنی آدمی که سر تا پا حقه و کلک و کفر است، نشستن با چنین آدمی تاریکی می‌آورد. قطعاً پیغمبر نه گناه داشته، نه معصیت کرده، نه فکر و نیت گناه داشته، ولی می‌فرماید: گاهی غبار بر قلبم می‌نشیند، راه حلش استغفار است. پیغمبر استغفار می‌کرد. فرمود: در هر جلسه‌ای می‌نشستند ۲۵ بار استغفار می‌کردند. روایت داریم بعضی از امامان ما روزی چند هزار بار استغفار می‌کردند. بعضی از بزرگان می‌فرمودند: بخشی از استغفار برای امت است. یعنی من مهمانی می‌روم بچه‌ی من کاسه و کوزه را بر هم می‌زند. با سنگ شیشه همسایه را می‌شکند. من خجالت می‌کشم، پدر عذرخواهی می‌کند. پیامبر هم پدر امت است. یعنی هر گناهی که در این امت اتفاق می‌افتد، روی پیغمبر منعکس می‌شود. لذا پیغمبر خیلی استغفار می‌کردند. حتی روایت داریم که فرمودند: «حیاتی خیر لکم و موتی خیر لکم» مرگ و حیات من برای شما خیر است. فرمودند: من بعد از مردن هم برای شما استغفار می‌کنم. اعمال خوبی که انجام می‌دهید خوشحال می‌شوم و شکر می‌کنم. بعد از مردن در عالم برزخ هم امت من گناه و معصیت می‌کنند باز هم استغفار می‌کنم. استغفار نه فقط لفظ خالی باشد. یعنی حالت ندامت، حالت عذرخواهی، هم نزد خدا، خیلی‌ها هستند که لجباز هستند. مغرور هستند، حاضر نیست به گناه اقرار کند. را باید اینطور باشیم؟
یکی از چیزهایی که همّ و غم را برمی‌دارد، ذکر یونسیه است که بارها عرض کردیم. «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ‏ إِنِّي‏ كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» (انبیاء/۸۷) خیلی ذکر زیبایی است. آیت الله بهجت فرمودند: آیه قرآن می‌گوید: «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ‏، لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (صافات/۱۴۳ و۱۴۴) خدای مهربان می‌فرماید: اگر حضرت یونس (ع) این ذکر و اقرار را نمی‌کرد تا روز قیامت در شکم ماهی حبس می‌شد. ولی این کلمه و این اقرار معنی و لفظی چه برکاتی دارد که حضرت یونس را، در شکم ماهی که تاریک است، زندانی که هیچ راه فراری ندارد. خدا با کسی تعارف ندارد. این پشت آدم را می‌لرزاند!
روایت عجیبی دیدم ابن ابی یعفور از اصحاب خیلی ناب امام صادق(ع) بود. می‌گوید: خدمت آقا رسیدم دیدم مثل ابر بهار گریه می‌کند. اشک‌هایش روی زمین می‌ریزد و زمین تر شده است. صبر کردم دیدم آقا می‌گوید: «لا تَكِلْنِي‏ إِلَي نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً لا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ لا أَكْثَر» (کافی/ج۲/ص۵۸۱) خدایا یک چشم بر هم زدن کمتر و بیشتر مرا به خودم وا نگذار.
از امیرالمؤمنین روایتی در غرر الحکم هست که فرمودند: «أَعْقَلُ‏ النَّاسِ‏ مُحْسِنٌ‏ خَائِفٌ‏ و أجهَلُ الناس مذنبٌ آمِن» عاقل‌ترین انسان‌ها کسی است که کار خوب می‌کند ولی خوف دارد، نکند یکوقت خدا قبول نکند. جاهل‌ترین آدم‌ها کسی است که هر غلطی می‌کند، می‌گوید: من در بالاترین جای بهشت جای دارم. دلت پاک باشد باید در اخلاقت هم سرایت کند. آدم‌هایی که هر گناهی می‌کنند می‌گویند: دلت پاک باشد. ما به بهشت می‌رویم. اینطور نیست. بزرگی کلام زیبایی داشت. می‌فرمود: امیرالمؤمنین که از خوف خدا غش می‌کردند، واقعاً شوخی بود یا جدی؟ اگر کسی بگوید: شوخی بود و الکی بود، این انتقادش مشکل دارد. امام حقیقتاً از خوف خدا غش می‌کردند. در عین اینکه یک ضربتش بالاتر از عبادت جن و انس است، کنارش هم هرچه هست برای خداست. خدا اگر بخواهد می‌تواند به پیامبر و حضرت علی هم گیر بدهد. ابن ابی یعفور می‌گوید: حضرت مثل ابر بهار گریه می‌کرد و می‌فرمود: خدایا یک چشم به هم زدن کمتر یا بیشتر مرا به خودم واگذار نکن. خدایا من به تو محتاج هستم دست مرا بگیر. ابن ابی یعفور می‌گوید: صبر کردم. چون در حال مناجات نباید مزاحم کسی شد. گفتم: عجیب است شما امام معصوم، سرور ما اینطور می‌گویید! فرمودند: خدا یک لحظه یونس پیغمبر را به خودش واگذار کرد و عنایت خاص را گرفت که ببیند با فکر خودش چه می‌کند. بر امتش نفرین کرد، اینها را رها کرد. چاره‌اندیشی نکرد. خدا هم بر او غضب کرد. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ» (انبیاء/۸۷) خدا به خاطر اینکه چاره‌اندیشی برای امتش نکرد، او را از نظر خود انداخت و در شکم ماهی در قعر دریا حبس کرد. با اینکه نماینده و پیغمبر خدا بود. اگر حضرت یونس استغفار نمی‌کرد و این ذکر را نمی‌گفت، «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» تا روز قیامت همانجا می‌ماند. «لَلَبِثَ‏ فِي بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُون‏» این صریح قرآن است. تا روز قیامت خدا او را در شکم ماهی حبس می‌کرد و زنده نگه می‌داشت. ولی در شکم ماهی که به بن بست رسید، خدا او را نجات داد. من همیشه گفتم: خط‌کش بگذاریم و همه‌ی خوبی‌ها را به خدا نسبت بدهیم. جز تو خدایی نیست و تو پاک و منزه و بی‌عیب هستی. اقرار به این محکمی کم داریم. «إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» خدایا من خیلی ظالم بودم. خیلی ظلم کردم. آنوقت ما میلیارد میلیارد گناه می‌کنیم، سر و گردنمان را بالا می‌گیریم و از خدا هم طلبکار هستیم. لذا عرفا و بزرگان خیلی به ذکر یونسیه سفارش کردند.
آنهایی که می‌خواهند از بحران غم و غصه نجات پیدا کنند، توبه و استغفار کنند. ذکر یونسیه واقعی باشد. نه اینکه این ذکر را بگویم و مال مردم را بخورم. حضرت یونس با تمام وجودش این را می‌گفت. در یک لحظه خدا او را از قعر دریا به اوج عزت    رساند. آیه‌ای است که مستحب است در نماز غفلیه، بین نماز مغرب و عشاء هرشب بخوانید. «فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ‏ إِنِّي‏ كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» الآن بسیاری هستند که وقتی پیشامدی می‌شود گردن خدا می‌اندازند. در پیام‌ها فراوان داریم که این خدا چنین است، خدا چنان است. به خدا نسبت نده! به خودت نسبت بده. خدا پاک و منزه است. ذکر زیاد در نماز سبحان الله است. سبحان الله یعنی از طرف او به ما بدی نمی‌رسد. بدی‌ها برای خود ماست. یا امتحان‌هایی است که خدا می‌خواهد بکند. بدی‌ها را ادب کن و همه را به خودت نسبت بده. خدا پشت سرش بلافاصله می‌‌گوید: «وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ‏» (انبیاء/۸۸) تا گفت: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» خدایا تو خوب هستی و همه بدی‌ها برای من است، خدا فوری به ماهی امر کرد و از شکم ماهی بیرون آمد. «وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِين» یعنی برای حضرت یونس نیست و یک قاعده کلی دارد.
لذا امام صادق(ع) فرمود: من تعجب می‌کنم کسی که دچار غم می‌شود چرا به ذکر یونسیه پناه نمی‌برد؟ بنده تشنه هستم، هزار بار بگویم: آب، ده هزار بار بگویم: آب. تشنگی من رفع نمی‌شود. ما در مسائل دنیایی هیچوقت به شعار و لفظ بسنده نمی‌کنیم. به توبه و استغفار می‌رسیم استغفرالله می‌گوییم. استغفرالله یعنی لباس گناه را در بیاوریم و لباس بندگی را بپوشیم. هر چیزی با عمل فایده دارد. مرحوم دولابی می‌فرمود: ذکر و حدیث و آیه را باید بخوری. یعنی آن حال حضرت یونس در ما ایجاد شود. یعنی واقعاً بیاییم از همسرمان، از بچه‌هایمان، از کارگرمان عذرخواهی کنیم. که به حقیقت آن ذکر برسیم. استغفار واقعی یعنی ندامت و شرمندگی واقعی. شرمندگی و پشیمانی واقعی باعث می‌شود که رحمت الهی شما را پاک کند.
اگر پزشک برای شما نسخه نوشت، شما باید نسخه را تهیه کنی. اگر نسخه را بخوانی که مریضی شما برطرف نمی‌شود. من خواهش می‌کنم از بینندگان عزیز که اگر احتمال می‌دهید کسی از شما ناراحت است. حالا فامیل، دوست، همسایه، پیامک یا تلفن بزنید عذرخواهی کنید و حلالیت بطلبید. ببینید سبک می‌شوید یا نه؟ همین که می‌گویی، احساس سبکی می‌کنی. اگر آنها هم جواب ندادند، شما سبک می‌شوید. راهت باز می‌شود. اگر حق مالی داری باید بدهی. اگر حق غیر مالی داری عذرخواهی کن.
در زمان امام صادق(ع) ابوبصیر کوفه بود. ابوبصیر می‌گوید: من همسایه‌ای داشتم آدم گناهکار و بی‌باکی بود. شراب می‌خورد. آوازه‌خوان در خانه‌اش می‌آورد و مجالس لهو و لعب و عیاشی می‌گرفت، مزاحم ما هم می‌شد. کتاب «کیمیای سعادت» اخیراً چاپ شده است. این کتاب بحث دوستی و آداب دوستی را مفصل بیان کرده است. آدم در پرتو یک ولی خدا زندگی کند یا در پرتو یک انسان فاسق و فاجر خیلی اثر دارد. چون همسایه‌اش ابوبصیر بوده و انسان شیعه و ناب و خوبی بوده، گاهی به او تلنگری می‌زده که حیف است شما جهنم بروی، گناه و معصیت شما گردن ما را هم می‌گیرد، ما همسایه شما هستیم. چند بار موعظه و نصیحت کرد و یکبار کمی در دلش اثر کرد. گفت: من یک عمری کارگزار بنی امیه بودم. در حکومت ظالم بودم. مال من مال ظلم است و حرام است. فکر نمی‌کنم توبه من فایده داشته باشد. گفتم: نه شما توبه کن. آمدم نزد امام صادق گفتم: حضرت فرمودند: اگر اینها نمی‌رفتند و کارگزار ظالم نمی‌شدند، ما به اینجا نمی‌رسیدیم و حق ما ضایع نمی‌شد. ولی راه برگشت هست. حق الناس را ادا کند. بیت‌المال را بدهد. جبران کند من او را می‌پذیرم. چراغ امیدی در دل او روشن کرد. ابوبصیر می‌گوید: از سفر مدینه و مکه برگشتم. خیلی‌ها به دیدن من آمدند از جمله همین همسایه من هم به دیدن من آمد. به او گفتم: من مدینه خدمت امام صادق بودم و شرح حال تو را گفتم. گفتم: همسایه‌ای دارم شرابخوار است، ولی من گفتم: راه توبه برایت باز است. روایتی را بارها گفتیم که امام صادق به لقمان حکیم فرمود: اگر کسی گناه جن و انس را کرده است، راه برگشت هست. اگر توبه واقعی کند خدا قبول می‌کند. قبول کرد و رفت کارش را درست کند. چند روزی گذشت، در خانه‌اش رفتم. گفت: حتی لباس اضافه داشتم، هرچه از پول داشتم همه را رد مظالم دادم و الآن حتی لباس کم دارم. ابوبصیر می‌گوید: برایش لباس تهیه کردم. امکانات تهیه کردم. خلاصه آنچه در توانش بود انجام داد. حق خدا را ادا کرد و توبه کرد. حق مردم را هم ادا کرد. چند وقت که گذشت یک روز کسی را دنبال من فرستاد. رفتم دیدم مریض است. حالش بد است و در حالت احتضار است. امام صادق به او وعده داده بود که من جبران می‌کنم و دست تو را می‌گیرم. لحظه‌ی مردن که رسید بالای سرش بودم. دید من کنارش هستم. گفت: ابابصیر الآن فرشته‌ها آمدند و مرا به طرف بهشت می‌برند. صاحب تو امام صادق به وعده‌اش وفا کرد. من عاقبت بخیر شدم. چون وقت مرگ انسان چشم‌هایش باز می‌شود و جایگاهش را می‌بیند. مؤمن می‌گوید: «عجلونی» یعنی عجله کنید و زود مرا ببرید. چه جای خوبی است. کافر و منافق می‌گویند: «أجلونی» تأخیر بیاندازید، نبرید. ابوبصیر می‌گوید: من خیلی خوشحال شدم. سفر بعدی که خدمت حضرت رفتم، رفتم به ایشان خبر بدهم. هنوز وارد اتاق نشده بودم، امام صادق تا مرا دید فرمود: ابا بصیر ما قولی را که به رفیق تو داده بودیم، عمل کردیم. این یک حقیقتی است.
مرحوم آیت الله بهاءالدینی(ره) می‌فرمودند: من دو مورد تبلیغ رفتم، در آن محله‌ها اراذل و اوباشی بودند، ولی فرمودند: من به اینها گفتم: شما توبه بکنید و برگردید. من به همین مردم روستا می‌گویم، پشت سر شما نماز هم بخوانند. اینها هم مردانگی کردند و خودشان را اصلاح کردند و مقتدای مردم شدند. عاقبت بخیر شدند. «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ‏ حَسَناتٍ» (فرقان/۷۰) یعنی خدا میلیون‌ها گناه را به حسنه تبدیل می‌کند. «لا اله الا الله سبحانک انی کنت من الظالمین» انشاءالله در عمرمان یکبار با حقیقت این را بگوییم.
شریعتی: امروز صفحه ۴۴۸ قرآن کریم، آیات ۵۲ تا ۷۶ سوره مبارکه صافات در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود.
«يَقُولُ‏ أَ إِنَّكَ‏ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ «۵۲» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ «۵۳» قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ «۵۴» فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَواءِ الْجَحِيمِ «۵۵» قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ «۵۶» وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ «۵۷» أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتِينَ «۵۸» إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ «۵۹» إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «۶۰» لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ «۶۱» أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ «۶۲» إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ «۶۳» إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ «۶۴» طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطِينِ «۶۵» فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ «۶۶» ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ «۶۷» ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ «۶۸» إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ «۶۹» فَهُمْ عَلى‏ آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ «۷۰» وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ «۷۱» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ «۷۲» فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ «۷۳» إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ «۷۴» وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ «۷۵» وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ «۷۶»
ترجمه: كه پيوسته مى‏گفت: آيا تو از باوردارندگان (قيامت) هستى؟ آيا هرگاه مرديم و خاك و استخوان شديم (دوباره زنده شده و) جزا داده خواهيم شد؟ گويد: آيا شما (بهشتيان) مى‏توانيد (بر حال او) اطلاع يابيد؟ پس از حال او اطلاع مى‏يابد، پس او را در ميان دوزخ مى‏بيند. (فرد بهشتى به دوزخى) گويد: به خدا سوگند نزديك بود كه مرا به نابودى كشانى. و اگر نعمت (و لطف) پروردگارم نبود، قطعاً از احضار شدگان (در دوزخ) بودم. (سپس از روى سرزنش به آن منكر جهنّمى يا از شدّت شادى به ياران بهشتى خود گويد:) آيا ما ديگر نمى‏ميريم؟ مگر همان مرگ اوّلى (دنيا كه گذشت) و ما ديگر عذابى نخواهيم شد؟ قطعاً اين (نعمت‏هاى ابدى) رستگارى بزرگى است (كه نصيب ما شده). بايد اهل عمل براى چنين جايگاهى كار كنند. آيا آن (نعمت‏هاى بهشتى) براى پذيرايى بهتر است يا درخت زقوم؟ همانا ما درخت زقوم را وسيله‏ى شكنجه و درد و رنج ستمگران (كافران) قرار داده‏ايم. همانا اين درخت از عمق دوزخ مى‏رويد. خوشه‏ها و شكوفه‏ى آن مانند سرهاى شياطين است. پس دوزخيان از آن مى‏خورند و شكم‏ها را از آن پر مى‏كنند. سپس بر روى آن (غذا) مخلوطى از آب جوشان و سوزنده براى آنان خواهد بود. پس بازگشت آنان به سوى دوزخ است. آنان پدران خويش را گمراه يافتند. امّا با اين حال، در پى آنان شتابان مى‏دوند. بى‏گمان قبل از آنان، اكثر پيشينيان (نيز) گمراه شدند. و قطعاً ما در ميانشان بيم‏دهندگانى فرستاديم. پس (اينك) بنگر كه سرانجام هشدار داده شدگان چگونه بود. (كه همه آنان هلاك شدند) به استثناى بندگان خالص شده خدا. و همانا نوح، ما را (به فرياد رسى) ندا داد، (و نداى او را اجابت كرديم) پس چه خوب پاسخ دهنده‏اى هستيم. و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم.
شریعتی: از فضیلت ذکر صلوات می‌شنویم.
حاج آقای فرحزاد: یکی از امیدواری‌های ما این است که گوینده‌ی ذکر صلوات زیاد شود. یکی از بهترین نعمت‌های آخرتی زیارت پیغمبر و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است. چه افرادی می‌توانند پیغمبر را زیارت کنند؟ افرادی که در دنیا رابطه با پیغمبر داشته باشند. روایت هست فرمود: کسی که دوست دارد در قیامت از نزدیک و با فاصله‌ی کم پیغمبر را ببیند، به تعبیر ما زانو به زانو پیغمبر شود و مقابل و روبروی پیغمبر بنشیند، بعد از هر نماز ده بار صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد.
شریعتی: آنهایی که دوست دارند از آداب تربیت فرزند بدانند، اینکه چطور با بچه‌هایشان رفتار کنند. چطور آنها را تربیت کنند، کتاب تربیت فرزند حاج آقای فرحزاد که تازه هم روانه‌ی بازار نشر شده را حتماً تهیه و مطالعه کنید، نکات و فرمول‌های اساسی در این کتاب هست که انشاءالله مورد استفاده‌ی پدران و مادران و اولیای مدرسه هم قرار بگیرد که انشاءالله در تربیت فرزندان مؤثر باشد. می‌توانید به ما پیامک بزنید، تا دوستان من شما را راهنمایی کنند.
حاج آقای فرحزاد: مباحثی است که چند ماه در برنامه سمت خدا مطرح شده است. الآن کسی بخواهد رانندگی کند باید بلد باشد و گواهی‌نامه داشته باشد. متأسفانه ما برای مسائل تربیتی وقت نمی‌گذاریم. آیین همسرداری، آیین تربیت فرزند، حتی شیر دادن به بچه آدابی دارد. بچه را می‌خواهند از شیر بگیرند آدابی دارد. انشاءالله عزیزان وقت بگذارند و مباحثی که نیاز است را مطالعه کنند. حاج آقای اسدی از دوستان مرحوم آیت الله بهاء الدینی و از دوستان نزدیک ما هستند. از راه دور عرض سلام داریم و واقعاً ایشان در تمام ثواب‌ها شریک هستند.
شریعتی: دعا بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: خدا را به حق محمد و آل محمد قسم می‌دهیم که رفع هم و غم و گرفتاری‌ها از همه گرفتارها بفرما. همه‌ی مریض‌ها مخصوصاً مریض‌های منظور شفای عاجل عنایت بفرما. قرض، قرض‌مندان را ادا بفرما. آنهایی که همسر و مسکن و شغل ندارند، به حق امام عسگری که این ماه متعلق به این امام است، به همه مرحمت بفرما. باران رحمتت را بر ما نازل بفرما. فرج آقا امام زمان را نزدیک بگردان.
شریعتی: مردم همه تو را به خدا سوگند می‌دهند اما برای من تو آن همیشه‌ای که خدا را به تو سوگند می‌دهم. السلام علیک یا أباعبدالله!

متن سخنرانی حجت الاسلام فرحزاد در رابطه با عوامل شادی