ارزش انسان به افکار و باورهای اوست
خوش آمدید - امروز : شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

اشعار زیبا و کوتاه خیام | رباعیات خیام نیشابوری

اشعار زیبا و کوتاه خیام | رباعیات خیام نیشابوری

رباعیات خیام

آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و شیر آرام گرفت

بهرام که گور می‌ گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی باده ارغوان نمی باید زیست

این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟


اکنون که گل سعادتت پربار است
دست تو ز جام می چرا بیکار است؟

می‌خور که زمانه دشمنی غدار است
دریافتن روز چنین دشوار است


امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات بجز سودا نیست

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

رباعیات خیام , رباعی های خیام , مشهورترین رباعی خیام

ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت

می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

شعر خیام در مورد شراب


ای چرخ فلک خرابی از کینه تست
بیدادگری شیوه دیرینه تست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینه تست


ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت
ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که سبزه بردمد از خاکت


این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت
کس نیست که این گوهر تحقیق نسفت

هر کس سخنی از سر سودا گفتند
ز آنروی که هست کس نمی‌داند گفت


این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست

این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست


این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی‌ که نیامده‌ ست و روزی‌ که گذشت

اشعار زیبا و کوتاه خیام | رباعیات خیام نیشابوری