تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را. (حضرت علی علیه‌السلام)
خوش آمدید - امروز : شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

اشعار عاشقانه و عارفانه عطار نیشابوری

اشعار عاشقانه و عارفانه عطار نیشابوری

در کنار دجله سلطان بایزید

بود تنها فارغ از خیل مرید

ناگه آوازی زعرش کبریا

خورد بر گوشش که ای اهل ریا

آنچه داری در میان کهنه دلق

میل آن داری که بنمایم به خلق؟

تا خلایق قصد آزارت کنند

سنگ باران بر سر دارت کنند؟

گفت یا رب میل آن داری تو هم

شمه ای از رحمتت سازم رقم؟

تا که خلقانت پرستش کم کنند

از نماز و روزه و حج رم کنند؟

پس ندا آمد ز وحی ذوالمنن

نی ز ما ونی زتو رو دم مزن

عکس نوشته شعر عطار زیبا

دلا در راه حق گیر آشنایی

اگر خواهی که یابی روشنایی

در افتادی به دریای حقیقت

مشو غافل همی زن دست و پایی


عزم آن دارم که امشب نیم مست

پای کوبان کوزه دُردی به دست

سر به بازار قلندر در نهم

پس به یک ساعت ببازم هرچه هست

تا کی از تزویر باشم خودنمای

تا کی از پندار باشم خودپرست

پرده پندار می‌باید درید

توبه زهاد می‌باید شکست

تو بگردان دور تا ما مردوار

دور گردون زیر پای آریم پست

مشتری را خرقه از سر برکشیم

زهره را تا حشر گردانیم مست

پس چو عطار از جهت بیرون شویم

بی جهت در رقص آییم از الست


ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم

نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم

پیش ز ما جان ما خورد شراب الست

ما همه زان یک شراب مست الست آمدیم

خاک بد آدم که دوست جرعه بدان خاک ریخت

ما همه زان جرعه دوست به دست آمدیم

ساقی جام الست چون و سقیهم بگفت

ما ز پی نیستی عاشق هست آمدیم

خیز و دلا مست شو از می قدسی از آنک

ما نه بدین تیره جای بهر نشست آمدیم

دوست چو جبار بود هیچ شکستی نداشت

گفت شکست آورید ما به شکست آمدیم

گوهر عطار یافت قدر و بلندی ز عشق

گرچه ز تأثیر جسم جوهر پست آمدیم

عکس نوشته اشعار عطار , عکس اشعار عطار , اشعار عطار عکس پروفایل

اشعار عاشقانه و عارفانه عطار نیشابوری